فیلم‌های بهرام بیضایی در اصل نمایش دغدغه‌های او است
فیلم‌های بهرام بیضایی در اصل نمایش دغدغه‌های او است

یک کارشناس ارشد پژوهش هنر در جلسه نشست و بررسی و نقد فیلم «سگ‌‌کشی»،اظهار کرد: شاید بیضایی پس از سال‌ها نوشتن از فرهنگ، سیاست و تاریخ، ظلم، عدالت و زیبایی درنهایت به این نتیجه رسیده است که تغییر در شرایط جامعه ایران توسط زنان صورت می‌گیرد؛ زنانی قهرمان که دل را به دریای اجتماع بزنند و حتی در این راه زخم بخورند و از زخمی شدن نهراسند.

یک کارشناس ارشد پژوهش هنر در جلسه نشست و بررسی و نقد فیلم «سگ‌‌کشی»،اظهار کرد: شاید بیضایی پس از سال‌ها نوشتن از فرهنگ، سیاست و تاریخ، ظلم، عدالت و زیبایی درنهایت به این نتیجه رسیده است که تغییر در شرایط جامعه ایران توسط زنان صورت می‌گیرد؛ زنانی قهرمان که دل را به دریای اجتماع بزنند و حتی در این راه زخم بخورند و از زخمی شدن نهراسند.

به گزارش اختر شرق؛ سید محمد عطایی کارشناس ارشد پژوهش هنر در جلسه نشست و بررسی و نقد فیلم «سگ‌‌کشی» که در دفتر جمعیت زنان مسلمان نواندیش برگزار شد، گفت: فیلم‌های بهرام بیضایی در اصل نمایش دغدغه‌های او است که در غالب تئاتری ضبط‌شده بر نگاتیو به نمایش درمی‌آید. نمایش‌هایی که تماشاچی سالن آن‌ها میلیون‌ها نفر هم‌وطنش هستند.

عطایی بابیان اینکه آثار بیضایی تماماً قوام‌یافته‌اند، گفت: هیچ حرفه اضافه و کلمه بی‌منظوری در متن‌های او یافت نمی‌شود و هیچ ابزار صحنه و دکوری اضافه و کم و بی‌ربط با موضوع نمایش در آن وجود ندارد. فیلم‌های بهرام بیضایی هم نمایش‌های بی‌نقص او هستند.

 وی ادامه داد: هر شخصیت، دیالوگ، لحن یا ریتم بازیگر تعمداً و به نیتی این‌گونه به تصویر کشیده شده است. فیلم‌های بهرام بیضایی قبل از شروع تولید در ذهن او کاملاً دکوپاژ شده است.

این کارشناس ارشد پژوهش هنر اذعان کرد: برای رمزگشایی آثار متأخر بیضائی باید سراغ سه نمایشنامه او رفت. بهرام بیضایی در نمایشنامه آرش، مرگ یزدگرد و چهار صندوق نشان می‌دهد که قهرمانان و ستمکاران همگی می‌توانند از افراد معمولی جامعه باشند و قهرمان را جنسیتی نمی‌بیند.

عطایی تصریح کرد: آرش در نمایشنامه بیضایی ستوربان لشگر است و اسب‌ها را تمیز می‌کند ولی در لحظه‌ای که پهلوانان غیرت کافی برای پرتاب تیر ندارند از کوه بالا می‌رود و تیر را با آن‌چنان قدرتی رها می‌کند که جانش را در این راه فدا کرده و مرز ایران را در دوردست‌ها قرار می‌دهد.

وی افزود: بیضایی در این داستان تأکید می‌کند که هرکسی اگر بخواهد قهرمان است. در چهار صندوق قهرمان رنگ مشکی است که نمادی از مردم عادی جامعه است.

 این کارشناس ارشد پژوهش هنر گفت: در پایان نمایش ناامید از همکاری رنگ سرخ، سبز و زرد که به ترتیب نماد بازرگانان، گوشه‌نشینان دست به دعا و روشنفکران هستند به مترسک زورگو که ساخته دست خود این چهار رنگ است حمله می‌کند. بیضایی در این نمایشنامه تعریفی از سلاطین و چگونگی حکومت آن‌ها و سرانجام مبارزه با زورگویی به تصویر درمی‌آورد.

عطایی بابیان این مطلب که اغلب زنان شاهنامه فردوسی از سرزمین توران و در نقشه‌ای وسوسه‌گر، توطئه‌گر و اغواگر هستند و آن‌چنان‌که بایدوشاید در تمثال یک قهرمان ظاهر نمی‌شوند اما در آثار بیضائی کاملاً متفاوت هستند، عنوان کرد: در نمایشنامه مرگ یزدگرد بیضایی زن آسیابان به تمام امور آگاه است؛ او قهرمان بلامنازع صحنه است.

وی افزود: موقعیت و نمایش را بازیگردانی می‌کند و برای نجات جان همسر و دخترش گاهی در نقش شاه، گاهی آسیابان و دخترش فرو می‌رود.

این کارشناس ارشد پژوهش هنر با اشاره به اینکه در فیلم سگ‌کشی قهرمان داستان گل‌رخ کمالی پس از پایان جنگ به پایتخت بازمی‌گردد، بیان کرد: می‌خواهد گذشته خودش، شوهرش و اصلاً همه‌چیز را فراموش کند و فرصتی دوباره برای ساختن جهان خودش بسازد. درگیر مشکلات همسرش می‌شود و در این راه توهین، تحقیر و حتی مورد تجاوز قرار می‌گیرد و از نیمه ماجرا فقط می‌خواهد این قصه به پایان برسد.

وی تصریح کرد: گل‌رخ در این فیلم نمادی از مادر طبیعت و مادر میهن است. جایی که قصد دارد مشکلات را حل کند و آینده‌ای نو بسازد در نقش مادر میهن و جایی که در پایان فیلم می‌خواهد از این ماجرا داستانی به‌جا بگذارد و از این‌همه تلخی بگذرد در وجهه مادر طبیعت خود فرو می‌رود. اسم، شروع و پایان فیلم نیز مؤید این نگاه است.

عطایی خاطرنشان کرد: آنجا که در پایان داستان سرانجام سگ‌های مبتلا شده به هاری را مرگ می‌داند و قصد دارد این‌همه تلخی را در حافظه تاریخی به شکل داستان مکتوب کند زن‌های دیگر داستان سگ‌کشی هم در شکلی متفاوت به نمایش درمی‌آیند.

وی تصریح کرد: هیچ‌کدام از زن‌ها منفعل نیستند و برای خود قدرت تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی دارند. دو منشی شرکت که یکی معشوقه ناصر معاصر است و می‌خواهد از دنیا کام بگیرد و منشی دیگر شرکت که در عداوتی با مدیران خود یا ملاحظه گل‌رخ او را دست‌به‌سر می‌کند. رابعه اسکویی زن خانه‌دار داستان و همسر حاجی نقدی نیز فردی دارای اختیار، خزانه‌دار و مدیر خانه است و با تصویری که از زن خانه‌دار در این دهه‌های اخیر در ذهن مردم و حتی بعضی از هنرمندان ما غالب گذاری شده است نیز تفاوت دارد.

این کارشناس ارشد پژوهش هنر در پایان بابیان اینکه زن خانه‌دار داستان بیضایی صاحب کلید گنجینه حاجی نقدی، اعتبار و درنهایت نماد مادر است. حامله نیست و در پایان آن سکانس می‌گوید که حاجی مدت‌هاست ما را به سفر نبرده، نمی‌گوید من را، اظهار کرد: شاید بیضایی پس از سال‌ها نوشتن از فرهنگ، سیاست و تاریخ، ظلم، عدالت و زیبایی درنهایت به این نتیجه رسیده است که تغییر در شرایط جامعه ایران توسط زنان صورت می‌گیرد؛ زنانی قهرمان که دل را به دریای اجتماع بزنند و حتی در این راه زخم بخورند و از زخمی شدن نهراسند. زنانی که برای خودشان مبارزه می‌کنند نه مردان.

image_printچاپ مطلب

Visits: 87